فایل های ذهنی باز و ارتباط آن با فیبرومیالژیا!

برنامه ای پزشکی توجهم رو جلب کرد! کارشناس برنامه داشت یکسری علائم رو شرح میداد که اکثر اونها مشابه علائم فیبرومیالژیا بود!!! ولی از شوک روحی صحبت بود. اینکه مداری در مغز تشکیل میشه که داره برای خودش کار میکنه و انگار درست هم میگفت. برداشت من اینو میگه که این مدار خودمختار داره برای خودش نوروترنسمیتر تولید میکنه و باعث اختلال در سیستم عصبی میشه و نتیجه اش میشه اسپاسم ها و افکار اذیت کننده و دردهای آزاردهنده و خستگی های مفرط و اختلال در تمرکز و... . خب پس میشه استنباط کرد که داروها اون مسیر رو پیدا نمیکنن! و این مدار گرامی خودگردانه و از مغز تبعیت نمیکنه. از اون روز مدام در خودم کنکاش میکنم. فکر و خیال رو که پزشک محترم اصلی ترین علامت میدونستن، درد و سرد شدن دست و پا و اختلال خواب و... . تمرکز و تنفس و ضربان قلب و... در یک شخص مبتلا به فیبرومیالژیا دچار به هم ریختگیه.

امامطلب مهمی که وجودداره و خیلی هم اذیت کننده هست و به نظر مرتبط به این مدار،فایل های ذهنی بازه که هرروز هم داره بهش اضافه میشه مثلا:

چی شد من مریض شدم؟ چرا من؟ عمرم داره تلف میشه! از همه چیز جا موندم، مشکلات شغلی، درسی، تعاملات اجتماعی، ازدواج، فرزنددارشدن میاد اضافه میشه به علائم بیماری و همه چیز درنهایت به هم لینک میشه و بدن و ذهن رو خسته میکنن!

اما باید این مدار روشکست. ایشون میگفتن راه حلش رو پیدا کردن و چند سخنرانی در امریکا و... هم دراین مورد داشتن که میتونن به واسطه راهکارهای خودشون این مسیر رو بشکنند. ماساژ و یوگا رو پیشنهاد دادن.

و اقدام شما تا حالا چی بوده؟ تاحالا تلاشی کردید برای بستن فایل های ذهنی بازتون؟ دغدغه ها و اضطراب هاتون؟ فراموش کردن خاطرات تلخ گذشته که گاهی مثل یک کوله بار سنگین و مسموم حمل میشه و هرروز مرور میشه!تابحال با کسی درموردش صحبت کردید؟ تاثیر فکر بر علائم و پیشرفت بیماری رو تا چه حدی میدونید؟ آیا فکر میکنید اگر فیبرومیالژیا بهبودی پیدا کنه اوضاع روانیتون برمیگرده به وضعیت نرمال و این به هم ریختگی روح و روان صرفا به علت بیماریه؟

اگر دوست داشتید در قسمت نظرات از دغدغه هاتون و راه حل هاتون بنویسید.(نیازی به نوشتن ایمیل نیست)